هفته ی گذشته، اینترسپت یک سری از مدارک طبقه بندی شده را – که توسط یک منبع ناشناس دریافت کرده بود – در مورد پهپادهای آمریکا و استفاده ی آمریکا این هواپیماهای بدون سرنشین برای کشت و  کشتار، منتشر کرد. این فعالیت ها بین سالهای 2011 و 2013 تنها به کشورهایی که ایالات متحده در آنجا نیرو دارد محدود نمی شود، بلکه در کشورهایی چون یمن و پاکستان هم اقدام به حملات هوایی با پهپادها نموده است. این در حالیست که کمپین های ضدجنگ خواهان متوقف نمودن این کشتارها هستند؛ اما نیروهای آمریکا به سهولت به نقض حریم هوایی کشورهای مختلف ادامه می دهند.اما واقعا چرا هیچکس صحبتی در مورد چگونگی حل آن نمی کند. در ادامه اسنادی را که در رابطه با حملات هوایی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا منتشر شده است را میخوانیم؛ با لایوتک همراه باشید.

دولت آمریکا از سال 2002 حملاتی هوایی را در مناطقی که خارج از محدوده های جنگی است انجام می دهد.سازمان سیا هم طبق معمول این عملیات ها را مخفیانه انجام می داده است. اما از زمانی که دومین جنگ عراق شروع شد، یگان عملیات ویژه ی مشترک در دپارتمان دفاعی(JSOC)، به طور خشونت آمیزی تصمیم گرفت در این عملیات ها ایفای نقش کند. این اتفاق رقابتی را میان این دو گروه بر سراین که چه کسی می تواند کنترل برنامه ها را بدست بگیرد ایجاد کرد. ژنرال مایکل فلین،  رئیس سابق آژانس اطلاعات دفاعی، در گزارشی به اینترسپت می گوید: به نظر می رسد که به طور کلی سیاست های ما در خاورمیانه براساس حملات هوایی بنا شده است. غرور قدرت در عملیات های ویژه آنها را فراگرفته است. سازمان سیا هم فقط منتظر این است که یک فرد بیچاره را در روستایی وسط بیابان پیدا کند و یک بمب بر سرش بیندازد و او را بکشد.   بدون در نظر گرفتن اینکه کدامین آژانس قصد دارد حمله ی هوایی را انجام دهد، فرآیند کلی شناسایی، ردیابی و قتل سوژه به یک شکل است. سوژه ها معمولا از طریق اطلاعات سیگنالها(SIGINT) و اطلاعات ارتباطات(COMINT) – به خصوص شنود گوشی های همراه و تماس های تلفنی و نگاهی گذرا و سریع بر اطلاعات موجود در سیم کارت ها – ردیابی می شوند.

در ابتدا کار گروه ها  در کنار آژانس های اطلاعاتی برای تحقیق درمورد یک سوژه - که بر اساس کار SIGIN است و شامل شناسایی یک در زنجیره ی فرماندهان القاعده قرار می گیرد – کار می کند .سپس این اطلاعات درون حافظه ی یک مینی دوسیه بنام "کارت بیسبال"- که در یک زنجیره ی طولانی متشکل از مقامات و دیپلمات های کابینه  قرار دارند و نهایتا بر سر میز رئیس جمهور گذاشته می شود – ذخیره می شود. وقتی که رئیس جمهور قتلی را تآیید می کند،JSOC60روز مهلت دارد که هدف مورد نظر را بیابد و نابود کند .کل این فرایند "یافت، تصحیح، اتمام" نامیده می شود .طبق یک چهارچوب وسیع قانونی که دولت اوباما در سال 2013تصویب کرد، این حملات تنها درصورتی که شرایط خاصی پیش بیایند انجام می شوند. این شرایط از این قبیل اند: اطمینان در مورد از میان رفتن هدف، اطمینان آژانس ها مبنی بر عدم امکان دستگیری هدف، تلقی هدف به عنوان تهدیدی برای آمریکا و منافعش.

اما این معیار ها و شرایط، بدون غرض هم بررسی نمی شوند.  هنگامی که مطالعاتی در مورد ژنرال ها و سربازان و دریانوردان بین سالهای 2005 و 2007 انجام شد، مشخص شد که کمتر از نیمی از آنها معتقد بودند که با غیرنظامیان میبایستی محترمانه رفتار می شد. بیش از یک سوم پاسخگویان هم براین باور بودند که شکنجه اگر باعث نجات یکی از اقراد خودی بشود قابل قبول است. دیگر مشکل این معیار ها این است که توسط خود پیشنهاد دهندگان شان اجرا می شوند.  پس ارائه ی اطلاعات غلط هم می تواند برای خود معضلی باشد. منبع اینترسپت در مورد آمار برخورد های شهری می گوید:  من میدانم که آمار واقعی بیشتر از اینهاست؛  اما آنها خودشان این آمارها را می دهند که بتوانند از زیر غیر قانونی بودن این اقدامات قصر در بروند. این آژانس ها در واقع ترجیح می دهند که چشمی مانند چشم سارون(همانند فیلم ارباب حلقه ها) که یک ایستگاه جمع آوری اطلاعات بود، داشته باشند. به این معنا که یک دید دائمی و بدون پلک زدن  هدف را از لحظه ای که یافت شده و تازمانی که کشته و به خاکستر تبدیل می شود زیر نظر داشته باشد. اما فاصله ی زیادی که این هواپیماها مجبورند طی کنند تا از پایگاه عملیات به محل عملیات بروند، تعداد چشم های الکترونیکی آنها را بر هدف ها محود می کند. این مسئله با نام "استبداد فاصله" شناخته شده است و استلزاماتی مهم را برای توانایی های جمع آوری اطلاعات آمریکا دارد.

برای پرواز بر فراز عراق، بیشتر این هواپیما ها میبایستی فقط 100 کیلومتر را طی کنند. درمورد عملیات های انجام شده در یمن، آن مقدار فاصله به 500 کیلومتر و در سومالی به بیش از 1500 کیلومتر می رسد. گاهی هم بیش از نیمی از پروازشان را به صورت ترانزیت طی می کنند تا اینکه بیهوده دور هدف بچرخند و فقط وقت کمی را برای مشاهده ی هدف بپردازند. و حتی این فواصل موجب "پلک زدن هایی"- غفلت های موقتی - به صورت موقتی در داخل خود آژانس های اطلاعاتی هم می شود – به طور مثال تعویض یک هواپیما با هواپیمایی دیگر –  که در نهایت باعث از دست دادن دید بر یک هدف می شود.

دکتر رایان جنکینز، استاد فلسفه در دانشگاه پولی تکنیک کالیفرنیا، سن لویی، در گزارشی به Engadget گفت: به نظر من در دسترس داشتن هواپیماهای بیشتری با اطلاعات مضاعف می تواند اوضاع را تا حدی تغییر دهد. در روزنامه ها صحبت های زیادی در مورد این "پلک زدن" های موقتی می شود که یک حسن تعبیر خوب برای وقفه و اتلاف وقت در پوشش اطلاعاتی است. مشخص است که چگونه اعزام یک سری از هواپیماها که می تواند آن وقفه ها را پرکنند. میتواند قابل اعتماد بودن اطلاعات را افزایش دهد. اما عکسهای اطلاعاتی که اینترسپت خودش سعی میکند بدست آورد، به خاطر یک سری روش های ضعیف می تواند غیرقابل اعتماد باشد. وی افزود: سرویس های اطلاعاتی آمریکا مردم را از طریق گوشی های همراه شناسایی می کنند یا اینکه افراد را با نحوه ی رفتار و راه رفتنشان  تشخیص می دهند؛ و اصلا مشخص نیست که چگونه استفاده از سلاح های خودکار میتواند به ما این امکان را بدهد که بهتر بتوانیم از این نوع اطلاعات استفاده کنیم؛ چون ما نمی دانیم که آن شخصی که گوشی در دستش است همان است که شما فکر می کنید یا نه. همچنین، هیچ تضمینی وجود ندارد که یک سلاح، بینشی بهتر از یک انسان در مورد یک فرد داشته باشد.

همانطور که کارگروه مطالعاتی ISR اشاره می کند، روش SIGINT ،از تعقیب کردن یک هدف از بالای سر مانند کاری که "این منابع اطلاعاتی" انجام می دهند، از اطلاعات تاکتیکی کم صرفه تر (از نظر زمانی) و غیرمترکز تر است . برای مثال در سال 2012 نیمی از اطلاعاتی که برای شناسایی و ردیابی اهداف در سومالی  یا یمن استفاده شد، به همان شکل، به طور متوسط از 60 تا 160 تماس در ماه بدست آمده بود.

مشکل اینجاست که سرویسهای اطلاعاتی آمریکایی در تلاشند که جرم یک هدف(و تصمیم بر اعدامش) را بر اساس اطلاعاتی محدود وبی اعتبار تعیین کنند.

ژنرال فلین به اینترسپت گفت: "به طور مثال من یک هدف هستم و با تلفن در جایی در سومالی در حال صحبت؛ در حالی که می دانم  هدفی مهم و با ارزش محسوب می شوم؛ اگر اطلاعات در مورد من مطمئن نباشد، یا میتواند کل اروپا و ایالات متحده را به حالت هشدار دربیاورد یا اینکه کل این ماجرا سراسر سرکاری باشد. "

سیا و JSOC تایید هویت هدف را از طریق ویدئوهایی که از طریق هواپیماها بدست آورده اند انجام می دهند. اما بعد از مطالعات انجام شده معلوم شد که  تنها هواپیمای "ریپرMQ9" (که از خانواده ی "پریدیتور" هستند)، می توانست ویدئو های خود را به صورت HD تحویل دهد. علاوه برآن، تعداد کمی از این هواپیماهای بدون سرنشین، دارای قابلیت تشخیص شماره ی تلفن برای تصدیق صحت این ویدئو ها هستند. نتیجه ای که از آن همه رخنه در اطلاعات آمریکا بدست می آید  وهمچنین این مقدار کمبود اطلاعات میتواند عواقب مرگباری داشته باشد.

این تاکتیک مسئله ی بزرگ دیگری هم دارد. برای مثال شما نمی توانید اطلاعاتی را از یک فرمانده ی طالبان بیرون بکشید. چراکه این حملات هوایی از راه دور انجام می شوند و دولت آمریکا هیچ گونه دسترسی به آنچه که طرف مقابل می داند - لپ تاپ و گوشی وی یا هرگونه منبع اطلاعاتی دیگری که بتوان از آن در جهت در هم گسیختن فعالیت های ترورستی استفاده کرد - ندارد. و چون طبق آمار 75 درصد عملیات های کشتن/دستگیری در نهایت به کشتن هدف می انجامد، دولت در واقع چاله ای بزرگ از اشتباهات تاکتیکی را برای خود می کند. در عوض JSOC و سیا مجبورند بیشتر بر اطلاعات محدود SIGINT، یا اطلاعات همان کشورها تکیه کند. بعلاوه، این حملات هوایی به شدت مورد تنفر مردم کشورهای میزبان و همچنین جهانیان هستند چراکه باعث می شوند که دیگر نتوان از اطلاعات بدست آمده ی انسانی استفاده کرد و همچنین باعث راحتتر شدن کار افراطگرایان در نیروگیری می شود.

جکینز در ادامه به Engadget گفت: این حملات نه تنها باعث گسترش چنین روحیه ای می شود، بلکه باعث می شود که مردم این کشورها به طورکلی احساس همدلی و هرگونه وفاداری را نسبت به آمریکا و فعالیت هایش در خاورمیانه را از دست بدهند. حتی افرادی که به گروه های تروریسی ملحق نمی شوند، بی میلی فراوانی را برای ادامه ی زنگیشان نسبت به آمریکا پیدا خواهند کرد. وی در ادامه گفت: جایگزینی هواپیماهای تحت کنترل انسان با آنهایی که کاملا خودکار عمل می کنند میتواند وضعیت را بدتر هم بکند.با توجه به اینکه مردم احساس می کنند کشتن تروریست ها در کشورشان با هواپیماهای کنترل از راه دور یک نوع بی احترامی به آنهاست، انجام همین کشتار با ماشین هایی که سراسر بر اساس الگوریتم است می تواند به شدت اوضاع را وخیم تر بکند.

فارق از کوتاهی ها، استفاده ی هواپیما برای کشتن یک هدف به این شرح خواهد بود. مدیر سابق اطلاعات ملی اوباما، دنیس بلر، د در سال 2012 به نیویورک تایمز میگوید: "از نظر سیاسی بسیار به صرفه و به سود(انجام دهنده) است؛ : خرج کم، هیچ گونه تصادم برای نیروی خودی. همچنین، ظاهری قوی و بدون شکست به حمله کننده می دهد. به صورت شهری می تواند موفق باشد اما در مجامع  بین المللی بدنامی می آورد. و اگر هرگونه آسیبی  به منافع ملی وارد کند دردراز مدت خودش را نشان خواهد داد".

به این نحوی که دولت اوباما این سلاح را توسعه می دهد، می تواند یک جایگزین خوبی برای سلاح هایی که جان سربازان آمریکایی را به خطر می اندازد  بشود و دیگر نیازی به ایجاد جنگهای نیابتی نخواهد بود. کلینتون وات، مامور سابق FBI و مدیر مسئول مرکز مقابله با تروریست در آکادمی ارتشی نیویورک در گزارشی به اینترسپت گفت: "من از مفید بودن پشتیبانی ارتش های خارجی یا نیروهای شبه نظامی و نیروهای مردمی چندان مطمئن نیستم. من خودم قبلا از نزدیک دیده ام که این کار معمولا فقط حمایت از تجاوز به عنف و غارت را به بار می آورد. با این کار ما هیچ کنترلی بر آنها و هیچ گونه شفافیتی در اینکه آنها آنجا چکارمی کنند نداریم و در آخر دودش به چشم خودمان می رود.


 منبع: EnGadget